در بخش «روایت عدل»، روایت مستند و واقعی از پروندههای حقوقی، کیفری، خانوادگی و ملکی را منتشر میکنیم. در این روایتها، به روند رسیدگی، دفاعیات، چالشهای حقوقی و نهایتاً رأی صادرشده توسط دادگاه میپردازیم. هدف ما از انتشار این مطالب، آگاهیبخشی عمومی، آموزش غیرمستقیم حقوقی و نمایش تجربههای واقعی در مسیر عدالت است. تصاویر و مستندات، مانند حکم دادگاه و اوراق رسمی، به همراه هر داستان قرار میگیرند تا مخاطب با جزئیات بیشتر آشنا شود.
در دل بهرامشهر، کشاورزی ساده، سالها با آفتاب و خاک ساخت تا تنها پناهگاهی برای خانوادهاش بسازد. اما همین خانهی کوچک، تبدیل به پروندهای شد که او را در آستانهی مجرم بودن قرار داد. در این مقاله، روایتی واقعی و انسانی از جدال قانون خشک با عدالت زنده را میخوانید؛ داستانی که نهتنها یک سقف، بلکه زندگی یک انسان را به تعلیق کشید.
در دل شبهای سرد پاییزی، جنایتی بیپاسخ سالها خانوادهای را در تاریکی نگه میدارد. اما زمانی که نیما، فرزند یتیم مقتول، تصمیم به احقاق حق پدرش میگیرد، جرقهای از امید روشن میشود. با کمک یک وکیل آگاه و استناد به قانون، او موفق میشود نهتنها سهمالارث بلکه دیه قتل پدرش را از بیتالمال دریافت کند. این داستان، روایت واقعی از بازگشت عدالت و روشنایی به خانهای فراموششده است.